نویسنده، شاعر، مشاور رسانه ای
میخواهمت عجیب! که عشقت مُعظّم است باید کنار من تو بمانى، مسلّم است! این حس که در وجودِ پُر از حسِ من به توست عشقست یا جنون؟! تو بگو! یا که یک غم است؟! با آنکه در …
باور نمیکنم که نشد مال هم شویم بعدش به منعِ دیدنِ هم همقسم شویم باور نمیکنم که پس از عشقی آشنا حالا غریبههای فَرامحترم شویم شعر: محمدصادق زمانی
ما هم که نباشیم جهان پابرجاست شادی و غمش بی تو و من هم برپاست مغرور نباشیم به قدرت یا مال هرجا برسی، آدمِ خاکی، میراست شعر: محمد صادق زمانی
سایهها با سایهها در جنگ هستند بوالهوسها، مکربازان، منگ هستند عاشقان را دل، خدا از شیشه بخشید دشمنانْ با عشق، مُشتی سنگ هستند شعر: محمّدصادق زمانی
مصلحت نیست که این عشق به پایان برسد قحطِ عشق است دعا کن تو که باران برسد! بودنت واجب عینیست، ثواب است بمان! بد گناهیست که روزی «تو» پشیمان برسد شعر: محمّدصادق زمانی از کتاب: نبودنت اینجاست …
قهوهست چشمهای تو، خوابم نمیبَرَد هی قهوه میدهی تو وُ دل قهوه میخَرَد وقتی به چشمهای تو من پیله میکنم پروانهوار، چشم تو از پیله میپرد از بس حیا وُ حُجب تو داری که این مرا لبهای …
بی عشق، منم کفرِ به ایمان نرسیده سرشارِ عطش، قحطِ به باران نرسیده بی یار، منم مرگ و «عذابی لَشَدیدٌ» بیعشق، منم دیوِ به انسان نرسیده! شعر: محمدصادق زمانی
ای تُفِ ابلیس بر روی زمین، هی طالبان! لکّهی منحوسِ ننگِ عقل و دین، هی طالبان! گندهگوییهای تو اسباب طنز و مضحکهست پهلوانِ هیچ و پوچِ کاغذین، هی طالبان! آسمان از بوی مُرداری که در افکارِ …
با وفا ناآشنا بودى نمیدانم چرا؟! عاشق قهر وُ جفا بودى نمیدانم چرا؟! حرص میخوردم که نامحرم، که حتّى یک نگاه ضدّ غیرت! خودنما بودى نمیدانم چرا؟! بارها گفتم حیایت را رعایت کن ولى دشمن حُجب وُ …