نویسنده، شاعر، مشاور رسانه ای
باور نمیکنم که نشد مال هم شویم بعدش به منعِ دیدنِ هم همقسم شویم باور نمیکنم که پس از عشقی آشنا حالا غریبههای فَرامحترم شویم شعر: محمدصادق زمانی
قهوهست چشمهای تو، خوابم نمیبَرَد هی قهوه میدهی تو وُ دل قهوه میخَرَد وقتی به چشمهای تو من پیله میکنم پروانهوار، چشم تو از پیله میپرد از بس حیا وُ حُجب تو داری که این مرا لبهای …
بی عشق، منم کفرِ به ایمان نرسیده سرشارِ عطش، قحطِ به باران نرسیده بی یار، منم مرگ و «عذابی لَشَدیدٌ» بیعشق، منم دیوِ به انسان نرسیده! شعر: محمدصادق زمانی
عشقِ من! پاییز در راهست، وای! چهرهات زیباتر از ماهست، وای! نبضِ احساسِ خدا پاییزِ ماست بیوجودش، سال، گمراهست، وای! روزهایِ داغِ شهریور، برو! فصل تابستان چه خودخواهست، وای! دستهایت را بده، پاییز شد برگْریزان، با …