نمیدانم چرا؟!
با وفا ناآشنا بودى نمیدانم چرا؟!
عاشق قهر وُ جفا بودى نمیدانم چرا؟!
حرص میخوردم که نامحرم، که حتّى یک نگاه
ضدّ غیرت! خودنما بودى نمیدانم چرا؟!
بارها گفتم حیایت را رعایت کن ولى
دشمن حُجب وُ حیا بودى نمیدانم چرا؟!
ساده بودم سادگى را جهل میپنداشتى
جاهلى پرمدّعا بودى نمیدانم چرا؟!
من برایت از خدا دَم میزدم، از آیهها
بیخبر من! بىخدا بودى نمیدانم چرا؟!
شعر: محمدصادق زمانی
|از کتاب: نبودنت اینجاست خیلی!|
۹ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه خود را بنویسید